افکار تأثیر زیادی در نحوه دیدن جهان و نحوه تعامل با افراد اطراف خود می گذارد. احساسات و احساسات را از چیزهایی که از گذشته های دور و فوری خود به یاد می آوریم ، ایجاد می کنیم. من می توانم به قدرت تفکر گواه باشم ، زیرا من خوب و بدی را که می تواند ایجاد کند ، دیده ام. مانند خرافات فقط درصورتیکه به شما اجازه اجرای عملی بدهید می تواند اثر بگذارد. بارها و بارها بوده ام که اجازه داده ام افکارم بهترین های من را کسب کند و چیزی را که برای رفع آن کار می کردم خراب کنم ، نه تنها در مورد خودم بلکه درباره محیط اطرافم. افکار بر شما تأثیر روانشناختی دارند که اگر دقیق نباشید ، می تواند خود را به صورت جسمی جلوه دهد ، این به اندازه سر درد یا به اندازه فکر کردن به بیماری مبتلا است که به وضوح ندارید. من افراد زیادی را می شناسم که اجازه می دهند فکرشان باعث شود احساس خاصی داشته باشند و به روشی معین عمل کنند. این باعث می شود که آنها با اطرافیانشان ضعیف رفتار کنند.

من می خواهم داستانی از یک زن بگویم که به او اجازه می دهد تا افکارش بهترین های او را کسب کند و دیکته کند که چگونه او دنیا و مردم را در آن دید.

در آغاز ، زندگی ساده بود و چیزهای دلپذیر برای زن مورد نظر ، او زندگی را دوست داشت و طریقه راه خود را طی می کرد ، اما با گذشت زمان ، او شروع کرد به دیدن چیزهایی با نور کاملاً جدید. این کار با گرفتن شغل شروع می شود ، اگرچه او دوست داشت که این امر باعث شود احساس کند که می تواند وسیله ای برای کسب درآمد داشته باشد ، اما این کاری را که در دلش بود انجام نداد. او سعی می کرد تا بهترین وضعیت را داشته باشد و امیدوار باشد که روزی او عاشق این شغل شود ، فارغ از این که مدت زمان مجبور به کار در آنجا باشد. او این را یک موقعیت موقتی دانست که در برخی از زمان های زندگی اصلاح می کند. با گذشت زمان ، او کم و بیش به فکر کردن در مورد شغل رویایی خود افتاد زیرا زندگی فقط به خاطر چیزهای بیشتری برای مقابله با او بود. لوایح در حال رشد بود و زندگی به پیش می رفت. او تلاش می کرد تا به روشی برگردد که قرار بود کارها پیش برود اما همیشه به نظر می رسید که از آنچه که می خواست به دست آورد ، دور از دسترس نیست.

او با گذشت زمان ، شروع به افكار خود كرد و افكار خود را بیشتر و منفی تر كرد و او به سوراخی پیچید كه گمان می كرد هرگز از آن خارج نمی شود. هرچه زندگی بیشتر بهم پیوسته باشد ، افکارش بدتر می شد تا اینکه او فقط از مثبت اندیشی کنار رفت. او چنان متقاعد شده بود که هیچ چیز خوبی پیش نمی رود که به سختی بخواهد دیگر از رختخواب برود ، که این امر شروع به تحت تأثیر دیدگاه او نسبت به جهان کرد. او از همه چیز در زندگی شکایت می کرد و نمی خواست سعی کند آن را تغییر دهد زیرا فکر نمی کرد که به وضعیت او کمک کند. یک روز او در خانه نشسته بود و در ذهنش به طول زندگی خود ادامه می داد و چیزی را کلیک می کرد. او ناگهان فهمید که هیچ چیز آنقدرها که به نظر می رسد بد نیست. او این فکر را کرد که قصد دارد مثبت تر فکر کند. او تصمیم گرفت زندگی خود را به روشی که می خواست زندگی کند و آزاد باشد.

بعد از اینكه سرانجام فهمید كه زندگی خیلی كوتاه است تا به خودش اجازه دهد با افكار خود كنترل شود ، ذهن خود را باز كرد. او دیگر اجازه نمی داد تجارب گذشته را بگذارد و صدمه ببیند که چگونه زندگی می کند. او توانست زندگی شادتری داشته باشد و همه کارهایی را که می خواهد انجام دهد انجام دهد اما از انجام این کار بسیار می ترسید. زندگی برای او بهتر بود

می بینید که افکار شیوه دیدن همه چیز در زندگی شما را تغییر می دهد ، آنها شما را از انجام کارهایی که می خواهید انجام دهید باز می دارد و شما را به گروگان نگه می دارد ، زیرا آنها شما را با احساساتی که نمی خواهید داشته باشید پر می کنند. هنگامی که افکار خود را بیش از حد برای رسیدگی به شما شروع می شود ، بهتر است فقط ذهن خود را خاموش کنید و فراموش نکنید که این چیست که شما را دیوانه می کند و فقط سعی کنید کمی فکر کنید بدون فکر. راه های زیادی وجود دارد که افکار خود را خاموش می کنید؛ یكی از روشهای اصلی انجام مدیتیشن است ، اگرچه بیشتر افراد مشكل ورود به آن را دارند ، اما برای سلامتی شما بسیار مفید است. بهترین راه برای این کار ، نشستن در یک اتاق ساکت و بستن چشمان شما است ، پس از انجام این کار فقط ذهنتان را آرام کنید و سرانجام خاموش می شود و شما به چیزی فکر نمی کنید. شما می توانید این کار را تا زمانی که می خواهید انجام دهید ، اگرچه اگر تازه کار را شروع کنید ، من یک ساعت سعی می کردم و می بینم که قبل از امتحان کردن چیزی بیشتر چطور پیش می آید.

من شما را با این سخنان پایانی ترک می کنم تا به این امید فکر کنید که بتوانم شیوه دیدن چیزها را تغییر دهم و می خواهم سعی کنید روند فکر خود را تغییر دهید. زندگی خیلی کوتاه است که فقط بخواهیم یک چیز را ببینیم. طرز تفکر در مورد چیزها بر طرز احساس شما در مورد چیزها تأثیر خواهد گذاشت. اگر اجازه دهید افکار خود را کنترل کنند ، ایده خوبی نیست و اگر اجازه دهید بیش از حد از دستتان برآید ، آسیب می بینید. مثبت نگه داشتن افکار خود همیشه راه است زیرا می تواند درهای زیادی را به روی شما باز کند و چیزهایی را به شما نشان دهد که معمولاً آنها را نمی دیدید. خاموش کردن افکار خود هنگام شروع بیش از حد چیز بدی نیست و می تواند به شما کمک کند تا مجدداً گروه بندی کنید و به روشی کاملاً جدید بیفتید که ممکن است به شما کمک کند احساس متفاوتی داشته باشید. سعی کنید افکار خود را مثبت نگه دارید و اجازه ندهید افکار منفی روشی را که خودتان ، جهان و محیط اطراف خود می بینید کنترل کنند.

 

 

چگونه رسیدن به هدف