از “نسبت طلایی” 1: 1.618 – aka، “متوسط ​​طلایی” و “نسبت الهی” مشتق شده است. به سادگی توضیح داده شد، این نسبت است که از تقسیم خط به دو قسمت حاصل می شود به طوری که بخش طولانی آن تقسیم بر بخش کوچکی برابر با کل طول خط تقسیم شده توسط بخش طولانی است.

نسبت طلایی برای اولین بار به عنوان مفهوم محبوب در هنر و ریاضیات یونان باستان ظاهر شد. بعضی ادعا می کنند که حتی طولانی تر از آن است. بر اساس شماره نامعقادی Phi، نسبت طلایی به عنوان پایه ای برای هندسه، نقاشی، موسیقی، طراحی، معماری، و در زمان های مدرن دنباله فیبوناچی خدمت می کرد – یک مفهوم ریاضی است که به نظر می رسد برای بسیاری از شکل های فراکتال ما طبیعت را نگاه کنید، به ویژه در قالب هایی مانند پوسته ناتلیس، ساحل، گل ها و شکل خود کیهان. تحقیقات علمی حاکی از آن است که ویژگی های شاداب کننده چهره انسان از این مقادیر الهی ظاهر می شود.

برخی از هنرمندان و ریاضیدانان به شیوع نسبت زرد در طبیعت به عنوان شواهدی از ویژگی های ذاتی آن زیبایی شناختی اشاره می کنند. تقریبا به نظر می رسد که زیبایی نسبت به ساختار جهان درست شده و ذهن انسان آن را درک می کند. بعضی از متفکران حتی معتقدند که نسبت طلایی ماهیت آنچه را که انسانها “زیبایی” می دانند را تشکیل می دهد.

 

عکاسی مارپیچی طلایی. ریاضی

همه این خبر خوب است. خبر بسیار خوب این است که شما باید یک ریاضیدان باشید تا واقعا ریاضیات نسبت طلایی را درک کنید و این که چگونه اسپیرال طلای آن از آن استخراج شده است. هنگامی که شما هر مقاله ای را که این هندسه ریاضی را توصیف می کند بررسی می کنید، قبل از اینکه از پاراگراف اول مطلع شوید، احتمالا سر شما شروع به چرخش می کند. من نمی توانم شگفت زده شوم، اگر شما مجبور شدید چند بار قبل از این که معنی آن را “نسبتا ساده” توضیح دهید، بخوانید. در برخی موارد، بیشتر ما باید ایمان بیاوریم که اساسا ریاضی برای نسبت طلایی و مارپیچی است که از آن به وجود می آید.

من میخواهم تمام این ریاضیات را کنار بگذارم و حتی این فرض که مادر طبیعت از آن به عنوان ابزار اصلی آن در طراحی جهان به عنوان ما آن را می دانیم از آن استفاده می کند. هنگامی که فشار به پایین می آید، می توانم بگویم که ریاضی تقریبا طبیعی است. پس از همه، ما دائما کشف میکنیم که طبیعت به شدت از مفاهیم او پیروی نمیکند. او همیشه کمی ناخوشایند و مرموزتر از آن است. همانطور که با تمام ایده های بزرگ، نسبت طلایی می تواند به خوبی محصول تفکر فرهنگی باشد – در این مورد، یک مفهوم زیباشناختی گرامی در دنیای سنتی غرب.

 

تجسم اسپیرال

در این مقاله، من می خواهم به طور خاص به SPIRAL طلایی متمرکز به نسبت نسبت. در مورد مارپیچ به اندازه کافی نوشته نشده است. در حقیقت، اگر شما برای اطلاعات در مورد مارپیچ جستجو کنید، احتمالا در مورد این نسبت به خواندن چیزی خواهید رسید.

وقتی که شما در ترکیب با مارپیچ کار می کنید، می توانید تمام این ریاضیات پیچیده را فراموش کنید. فقط تصحیح پوسته netslus. در مورد پوسته که در بالا نشان داده شده است، مارپیچ کمی در ناحیه جانبی دیده می شود. خوب است اگر یک چیز را که مایلم تاکید کنم وجود دارد، این ایده است که شما می توانید با مارپیچی های طول و شکل مختلف کار کنید. با ابعاد دقیق مارپیچ ریاضی “کامل” بیش از حد وسواس نباشید.

حالا نگاهی به دو نقاشی Spiral طلایی در سمت راست بکشید. یکی از آنها نشان می دهد که چگونه مارپیچ مربوط به ترکیب نسبت طلای مربع است که برای قرن ها به هنرمندان خدمت کرده است. اگر شما می توانید این هندسه کلاسیک را حفظ کنید، برای شما خوب است! این در هنگام انجام عکاسی بسیار مفید خواهد بود. اگر نه، نترسید فقط تصور دیگری از مارپیچ را به خودتان تصور کنید. سعی کنید آن شکل را در حافظه خود بسوزانید، بنابراین هنگام ساختن ترکیبات می توانید به عنوان یک قالب ذهنی خدمت کنید.

ابعاد مارپیچ، همانطور که توسط جعبه اطراف آن در طراحی نشان داده شده، تقریبا با ابعاد 2: 3 تصویر دوربین معمولی SLR مطابقت دارد. این نسبت 2: 3 در طول سالها بر طراحی دوربین تمرکز کرده است؛ زیرا تقریبا نسبت تقریبی طلایی آن تقریبا تقریبا تقریبی است. هنگامی که در موقعیت افقی قرار می گیرد، این دیدگاه چشم انداز شبیه به چشم انداز وسیع بینایی است که ما انسان ها را با دو چشم ما می بینیم. این واقعیت ممکن است تا حدودی توضیح دهد که چرا ما نسبت طلایی را دوست داریم. این به این دلیل است که این روش ما انسان ها برای دیدن طراحی شده اند.

روانشناسی اسپیرال

احساسات و احساساتی که با Spiral طلایی مرتبط می شود آن را جذاب می کند. این مستلزم دایره ای است که همیشه روح انسان را جذب می کند، همراه با احساس حرکت که مارپیچی ها به داخل مقصد ثابت در فاصله یا قلب صحنه و یا به داخل فضای مرموز گسترده ای که در خارج از قاب قرار دارد تصویر. مارپیچ اتصال بین درونی و بیرونی است.

به عنوان موجودات خودآگاه و درونگرایی، ما انسانها به این احساس درونی در حال حرکت کشیده میشویم. به عنوان موجوداتی که قدرت نیروهای بالاتر و بزرگتر از خودمان را حس می کنند، ما نیز تبدیل شده ایم