انتزاع، به طور کلی، فرآیندی است که توسط آن برخی از اطلاعات به دقت حذف شده و بخش هایی باقی می مانند که بر رابطه «شیء – عکس» تاکید زیادی ندارند. به عنوان مثال، یک ورقه کاغذ و یک قلم بردارید، دست خود را با انگشتان کمی از هم جدا روی کاغذ قرار دهید و طرح دست خود را بکشید.
شما اکنون اطلاعات طرح، یعنی شکل دست خود، بدون بافت پوست، رنگ، عمق، فرم و غیره را دارید. این طرح هیچ اثر انگشتی ندارد! انتزاع به طور کلی اینگونه عمل می کند، ما کمی از اطلاعات را رها یا حذف می کنیم و قسمت هایی که می خواهیم در عکس بگنجانیم را نگه می داریم. طرحی که شما کشیده اید «تنها یک دست» است نه لزوما دست شما، که ارتباط بین سوژه و تصویر کشیده شده را در هم می شکند (از بین می برد).
ایده های انتزاعی، کلی تر از نمونه های خاص خود هستند. به عنوان مثال، غذا انتزاعی تر از میوه است، پس از آن «سیب» می آید، و حتی می تواند به «یک سیب سبز» مشخص تر شود، و از «انتزاعی» به سمت «واقعی» برود.
اما ممکن است بگویید، این طرح به عنوان یک دست قابل تشخیص است. این چطور می تواند یک تصویر انتزاعی باشد؟ من این را به عنوان یک تله می بینم، عکس ها انتزاعی هستند نه به خاطر این که غیر قابل تشخیص اند، بلکه به این دلیل که عمدتا در مورد شیء نیستند و در مورد دیگر ویژگی های گرافیکی مانند خط، بافت، رنگ، شکل، الگو، ریتم، و غیره هستند.
راه هایی برای عکاسی انتزاعی
اجازه دهید بگویم که تمام عکس ها تا حدی انتزاعی هستند! هر زمان که شما یک عکس می گیرید، دوربین خود را به سمت یک دنیای سه بعدی گرفته و یک عکس دو بُعدی تخت می گیرید. شما یک بُعد را از دست می دهید. این یک لایه از انتزاع است با وجود این که ما به این تبدیل عادت کرده ایم.
علاوه بر این، شما ممکن است یک عکس رنگی بگیرید و آن را به سیاه و سفید تبدیل کنید، و اطلاعات رنگ را از دست بدهید. این لایه دیگری از انتزاع است. اما معنای مورد نظر عکاسی انتزاعی فراتر از انتزاع های ساده ذکر شده در بالاست.
انتزاع با جداسازی (ایزوله کردن)، یا حذف
هنگام نگاه کردن به یک شیء، ممکن است امکان گرفتن یک عکس انتزاعی را تشخیص دهید، چون برخی از بخش های آن ممکن است خطوط، بافت، رنگ، شکل، یا فرم قوی، جدا از خود شیء داشته باشند. با کادربندی دقیق در حین عکس گرفتن، یا با کراپ کردن دقیق در پس پردازش می توانید قسمتی را که مورد علاقه شماست، جدا کنید.
عکس بالا یکی از آن انتزاع هایی است که در آن شیء اصلی، هر چیزی که ممکن است باشد، پشت سر گذاشته شده (رها شده) و تنها دو خط قوی با لبه های تیز و بافت و درخشندگی سطح جالب آن باقی مانده است. این دیگر عکسی «از یک چیز واحد» نیست بلکه یک شیء در داخل و از خودِ آن، جدا از شیء اصلی است، که به طور کامل متکی بر محتوای خطوط، اَشکال، الگوها، بافت، رنگ، ریتم، و ساختار آن است.
انتزاع با افزایش فاصله
همانطور که ما از یک شیء دور می شویم، به تدریج اطلاعات آن را از دست می دهیم. این مسئله ممکن است به ویژه در فواصل زیاد مانند عکاسی هوایی که در آن همانطور که بالا می رویم دید (نما) کوچک می شود، قابل توجه باشد.
عکس بالا یکی از عکس های مجموعه فرار از زمین مادون قرمز من است. من این عکس ها را از پنجره هواپیما با استفاده از یک دوربین اصلاح شده برای حساسیت به مادون قرمز گرفتم. جزئیات بافت مانند شامل تپه های بزرگ، کوه ها، و دره هاست. با این حال، همه چیز کوچک به نظر می رسد، شبیه بافت پوست که بزرگنمای شده باشد. البته، پوشش برف گسترده نیز با پنهان کردن جزئیات اضافی، به روند انتزاع کمک کرده است.
انتزاع با کاهش فاصله
همانطور که ما به طور فزاینده به برخی از سوژه ها نزدیک می شویم، جزئیاتی که در فاصله دید عادی قابل دیدن نبود ممکن است به عنوان یک عکس انتزاعی جدا از شیء عکاسی شده پدیدار شوند. در این تصویر، خطوط قوی ای می بینیم که به نظر می رسد از یک قوس ساطع می شوند و لبه های سیاه را سوراخ می کنند. رنگ نارنجی تک رنگ قوی حتی بیشتر بر انتزاع تاکید می کند.
انتزاع با حرکت
یک روش برای کاهش اطلاعات، و در نتیجه ایجاد یک عکس انتزاعی (آبستره – Abstract) با استفاده از حرکت است. این حرکت می تواند حرکت سوژه، حرکت عکاس، حرکت دوربین، یا ترکیبی از آنها باشد. شما ممکن است با حرکت دادن دوربین به سمت بالا در حین عکاسی از یک دسته درخت آزمایش کرده باشید. اگرچه این کار ممکن است کمی از اطلاعات را حذف کند، اما هنوز هم درختان را به عنوان عناصر غالب، البته به صورتامپرسیونیستی تر حفظ کند. من دارم در مورد حرکتی صحبت می کنم که اطلاعات را به طور عمده از بین برده، و تنها کمی رنگ، الگو، و خط به جای می گذارد.
عکس بالا از یک قطار در حال حرکت در اواخر بعد از ظهر گرفته شد. خطوط و رنگ ها ناشی از حرکت قطار و حرکت چرخشی عمدی دوربین توسط من هستند.
انتزاع با الگوهای تصادفی
شما ممکن است آنچه که تصویر بالا نشان می دهد را تشخیص بدهید یا ندهید، این مهم نیست. چیزی که مهم است بدانید این است که من هیچ کنترلی بر ایجاد الگو نداشتم. تنها اختیار من این بود که تصمیم بگیرم چه موقع بر روی دکمه شاتر کلیک کنم، نه بر اساس آنچه که در آن لحظه می دیدم بلکه بر اساس انتظار من که دوربین این رویداد را همانطور که در ۶-۵ ثانیه بعد اتفاق افتاد ثبت می کند، و هر شکلی ممکن است به خود بگیرد. واضح است که در این روند، من فریم های زیادی را دور انداختم چون انتزاع حاصل به دلایلی برای من جالب نبود.
انتزاع با تغییر
رنگ و تُن ها عناصر قوی یک عکس هستند. ما انتظار روابط خاصی بین قسمت های مختلف عکس و رنگ ها و تن ها در آنها را داریم. یا در حین عکاسی یا در پس پردازش، تغییر این ساختار مورد انتظار و ایجاد نوع متفاوتی از یک عکس انتزاعی امکان پذیر است.
عکس بالا یکی از عکس های مجموعه فرار از زمین مادون قرمز من بوده و با استفاده از یک دوربین حساس به مادون قرمز گرفته شده است. به طور معمول، این عکس ها بسته به این که چطور ممکن است با نور مادون قرمز و سنسور دوربین تعامل برقرار کنند، با رنگ های کاذب ثبت می شوند. من رنگ ها را بیشتر تغییر دادم تا به ویژگی های سورئال آن بیافزایم. نتیجه یک عکس از یک مکان ناشناس و پر از جزئیات است که به سختی قابل تشخیص می باشد. بافت، الگوها، خطوط، و رنگ تغییر یافته به جای یک مکان خاص بر روی نقشه، تبدیل به عناصر ساختاری می شوند. حتی معکوس کردن ساده از مثبت به منفی نیز ممکن است از برخی عکس ها انتزاع های ساده ایجاد کند.