سه تمایز فرهنگی و فکری گسترده تاثیر زیادی بر هنر باروک و همچنین موسیقی باروک داشتند. اول از آن، ظهور تحولات ضد انحصاری و گسترش دامنه آن، هم از لحاظ جغرافیایی و هم فکری بود. در دهه های آخر قرن 16، سبک تصفیه شده، کریستالی به نام مانیزیسم متوقف شده بود که یک وسیله موثر بیان است و ناکافی بودن آن برای هنر مذهبی به طور فزاینده ای در محافل هنری احساس می شود. برای مقابله با درگیری هایی که توسط اصلاحات انجام شد، کلیسای کاتولیک رومی پس از شورای ترنت (1545-63) یک موضع تبلیغاتی را پذیرفت که در آن هنر به عنوان وسیله ای برای گسترش و تحریک ایمان عمومی به کلیسا بود. برای این منظور، کلیسا یک برنامه هنری آگاهانه را به اجرا درآورد که محصولات هنری آن را به وفور به طور عرفانی و احساسی تبدیل می کند. سبک باروک که از این برنامه تکامل یافت، به طرز متناقضی هر دو مفهومی و روحانی بود؛ در حالی که یک درمان طبیعت گرایانه، تصویر مذهبی را برای کلیسای مقدس به طور کلی در دسترس قرار داد، جلوه های دراماتیک و خیالی برای تحریک تقوا و عزت نفس مورد استفاده قرار گرفت و تأثیری از شکوه و جلال الهی را در بر داشت. در نتیجه، سقف کلیسا باروک در صحنه های نقاشی شده است که دیدگاه های واضحی از بی نهایت به ناظر ارائه کرده و حواس را به سمت نگرانی های آسمانی هدایت می کند.
دسترسی نامحدود به تمام محتویات قابل اعتماد Britannica.
دوره آزمایشی رایگان خود را امروز شروع کنید
گرایش دوم تقویت پادشاهی های مطلق بود، همراه با یک کریستالیزه شدن همزمان طبقه متوسط ​​برجسته و قدرتمند که اکنون در حمایت از هنر نقش داشت. کاخ های باروک در مقیاس گسترده و قابل توجهی ساخته شده اند تا قدرت و عظمت دولت مرکزی را نشان دهند، پدیده ای که بهترین نمایش در کاخ سلطنتی و باغ ها در ورسای است. با این حال در همان زمان توسعه یک بازار عکس برای طبقه متوسط ​​و طعم آن برای واقع گرایی ممکن است در آثار برادران Le Nain و Georges de La Tour در فرانسه و در مدارس متنوع نقاشی هلندی قرن هفدهم دیده شود.