چگونه هنر روکوو نام خود را دریافت کرد؟

روکوو یک کلمه پورتمنتو است که ترکیبی از روکایل (فرانسه برای “پوسته”) و “barocco”، ایتالیایی برای باروک، سبک هنری قبل از دوره روکو است. هنر روکوکو به طور گسترده ای از منحنی های پوسته شکل و موتیف های موج مانند به ویژه در طراحی مبلمان مجلل و دکور داخلی آن استفاده می کند.


چه چیزی جنبش هنر روکوو را ایجاد کرد؟ و کجا؟

پادشاه لوئیس XIV، پادشاه مطلق، در سال 1715 جان خود را از دست داد و اگرچه چندین دهه است که به عنوان فرمانروای کنترل بی نظیر حکومت فرانسه را بر عهده داشت، اما همچنان قدرت فوقالعادهای قدرتمند و قدرتمند اقتصادی و نظامی را پشت سر گذاشت. لوئیس XIV کشور خود را پیروزمندانه از طریق جنگ های متعدد رهبری کرد و با پایان دادن به سلطنت خود، فرانسه به عنوان قدرت قاره ای به مدت طولانی جایگزین اسپانیا شد، پس از شکست اسطوره ای اسپانیا در جنگ فرانکو-اسپانیا و همچنین جنگ سی ساله. از لحاظ اقتصادی رونق یافت، حتی طبقه دهقان فرانسوی امتیازات بیشتری نسبت به دهقانان در سایر کشورهای اروپایی داشت. یک مورد در مورد: چهل درصد از زمین های کشاورزی متعلق به آنها بود.

به عنوان یک ابرقدرت، به لحاظ فرهنگی، فرانسه به لحاظ اخلاقی وضعیت مشابهی با آمریکا داشت. فرهنگ فرانسوی به شدت تحت تاثیر دیگر کشورهای جهان بوده است. تعجب آور نیست چون لوئیس XIV فرانسه را به عنوان مدرک هنر، مد و فرهنگ تبدیل کرده است. گرایش های فرانسوی و فرید ها معمولا در سراسر جهان دنبال می شود. درست مانند آمریکا، پیتزا ایتالیایی، سوشی های ژاپنی، رقص سالسا کوبایی و هنر رزمی کونگ فو چینی، فرانسه را به عنوان یک ابرقدرت فرهنگی معرفی کرد، ایده های اندکی شناخته شده را وارد کرد و سپس آنها را در قرن هجدهم به سایر نقاط اروپا صادر کرد. به عنوان مثال، آنها Pannier، یک روند “طرف چپ” که در ابتدا در اسپانیا ظاهر شد و دامن های زنان را در دو طرف گسترش داد، اما جلو و عقب را تكان دادند. به همین ترتیب، آنها دست و پا چلفتی (لا کراوات) پس از اینکه آنها را دیدند، لباس النصره کرواتی را طعم زدند.شما ممکن است متوجه شده باشید که کلمه “cravat” از کلمه Croat (فرانسوی برای کرواتی) منشا می گیرد. (350 سال پس از آن، مردان کسب و کار در جلسات اواسط تابستان هنوز از روابط خود خسته شده اند، به لطف فرانسوی!) اکنون که شما احساس شگفت زده کرده و در ترس و وحشت در موقعیت جهانی غم انگیز فرانسه، همانطور که باید، وقت آن است که یاد بگیریم که بعدی نابساماهای کل کینگ به سلطه سیاسی و نظامی فرانسوی پایان داد. همانطور که اگر تاریخ یک شوخی بی رحمانه در فرانسه داشته باشد، پس از هفتاد و دو سال متوالی لوئیس چهاردهم، که طولانی ترین پادشاه حاکم بر هر فرمانروای فرانسوی یا اروپایی در تمام دوران و یکی از بزرگترین پادشاهان فرانسوی بود، به طرز جادویی به طور مستقیم توسط بدنام لوئیس XV، یکی از بدترین پادشاهان فرانسه را در نظر گرفت که دومین دوره سلطنت در تاریخ فرانسه بود (پس از بزرگ لوئیس XIV). برای دیدن اینکه چگونه میراث لوئیس XV با سلف خود مقابله کرد، مطالعه کنید، اما همچنین هنر روکو را به ما نشان داد.

 

سیاست و اقتصاد

در اوایل دهه 1700، نیو فرانسه (نوول-فرانسه) قسمت بزرگی از آمریکای شمالی فرانسه بود. در ایالات متحده آمریکا، این شامل لوئیزیانا فرانسه، La Louisiane française استکه یک کلنی گسترده بود شامل آلاباما، میسیسیپی و لوئیزیانا بود. همچنین فرانسوی ها بیشترین کلنی را که در کانادا بعدا تبدیل شده بودند، کنترل می کردند و بسیاری از شرق کانادا را تشکیل می دادند و می خواستند دشمن بریتانیایی را هدایت کنند، بنابراین تمام کانادایی ها فرانسوی بودند. با این حال، لوئیس XV کانادا را به عنوان مستعمره ناچیز مشاهده کرد، بنابراین حمایت نظامی و مالی وی، همیشه محدود بود و به راحتی توسط یک دولت استعماری فاسد فرو می رفت. او علاقه مند به تمرکز نیروهای خود در مبارزه با ارتش بریتانیا در آلمان و هند بود. در حالی که لوئیس XV به اندازه کافی به اندازه کافی پیدا نشد، انگلیس توانایی نظامی خود را برای جذب سرزمین های فرانسوی افزایش داد.

در نهایت، فرانسه در جنگ وحشیانه، جنگ هفت ساله که در یک شکست تحقیر آمیز بود و در نتیجه آن، لوئیس XV پیمان پاریس (1763) را به پایان رسانید و به تقریبا تمام سرزمین های آمریکای شمالی فرانسوی در روند، آنها کانادا، فرانسه لوئیزیانا، و همچنین بسیاری از هند را از دست دادند. توافقنامه معاهده کبک، به معنای به طور دائم از دست دادن تمام کانادا و سایر مناطق در سراسر جهان، به دشمن قدیمی بریتانیا بود. فرانسوی که در آن معاهده 1763 از بین رفته بود، فرانسویها در سرتاسر آمریكا به جز گروهی از جزایر كوچك (سنت پیر و میكولون) از ساحل شرقی كانادا سرزمینهایی را كه در واقع هنوز هم كنترل می كردند، نداشتند.

در همین حال، در پیمان جداگانه و محرمانه Fontainbleau (امضا شده در سال 1762، نشان داد در سال 1764)، لوئیس XV، لوئیزیانا را به اسپانیا تحویل داد. او به لوئیزیانا به پسر عموی خود، پادشاه چارلز سوم اسپانیا، به عنوان یک هدیه “با تشکر از شما” به دردسر افتاد تا درد بعد از شکست اسپانیا پس از اواخر ورود به جنگ هفت ساله، برای حمایت از فرانسه، که از طریق آن ، آنها فلوریدا را به بریتانیا از دست دادند. احتمالا این ترتیب، لوئیس XIV را که از لوئیسانا در سال 1682 نام برده شد، نخواهد داشت. لوئیزیانا در سال 1682 نامزد دریافت جایزه لوئیزیانا شد. به طور خلاصه، سیاست شکست خورده پادشاه در اروپا و دیگر نقاط فرانسه به نفع سیاسی اش در امور بین الملل است. علاوه بر از دست دادن مناطق مانند کسانی که در کانادا و لوئیزیانا، که برجسته دیپلماسی ضعیف خود، هزینه های عجیب و غریب خود را به کشور نزدیک ورشکستگی،

در جبهه اصلی، فرانسه بیشترین جمعیت هر کشور در اروپا را داشت، بیش از 20 میلیون نفر در آغاز قرن 18 میلادی. جمعیت به سرعت در حال افزایش است هر سال به دلیل کم شدن شیوع بیماری و پایین تر از میزان مرگ و میر. رشد ثابت جمعیت فرانسه باعث افزایش فشارهای موجود بر ذخایر غذای موجود شد. این یک جامعه فئودالیستی نبود. این مدت طولانی با سرمایه داری جایگزین شد. با این حال بسیاری از میراث فئودالیسم از طریق ساختار اجتماعی سه طبقه (املاک) زندگی می کردند. اولین املاک روحانی (100،000 نفر) بود. آنها 0.5٪ از جمعیت فرانسه را تشکیل دادند و 10 درصد از این زمین ها را در اختیار داشتند. آنها حداقل مالیات یا مالیات نداشتند. روحانیون خود مالیاتی را در زمین هایی که مالک آن بودند، افزایش دادند و آنها بیش از سبک های زندگی راحت را رهبری می کردند، بیشتر آنها در اصل از خانواده های نجیب (به ویژه روحانیت بالا مانند اسقف ها و کسانی که در abbots)، که یکی دیگر از واقعیت های ناراحت کننده زندگی برای مردم عادی است. املاک دوم اشراف (400،000 نفر) بود. آنها حدود 2 درصد جمعیت فرانسوی را تشکیل می دهند و 30 درصد از این زمین ها را دارند. سلطنت همیشه با تمجید از اشراف خاص اشراف و منافع آنها را از مالیات. در همین حال، آنها می توانند مالیات دهقانان را علاوه بر جمع آوری اجاره از کسانی که در زمین های کشاورزی خود زندگی می کردند، پرداخت کنند. این نجیب داشتن حقوق منحصر به فرد برای شکار و ماهیگیری بود که دیگران، مانند دهقانان، هرگز مجاز نبودند. آنها بسیاری از امتیازات خاص دیگر را در طی قرن ها به دست آوردند که باعث شد مردم فرانسه در فرانسه ناکارآمد باشند. املاک سوم هر کس دیگری بود یعنی مردمی معمولی که عمدتا دهقان بودند، بلکه شامل کارگران، تجار و صنایع دستی (کارگران دستوری) بودند. آنها طبقه کارگر هستند که بیشتر مالیات ها را در فرانسه پرداخت می کنند. در حالی که فقط کمتر از 3 درصد فرانسویها روحانی و نجیب بودند، عادیان 97 درصد از جمعیت را تشکیل می دادند. 90٪ آنها دهقانانی بودند که در سطوح معیشتی زندگی می کردند و فقط به اندازه کافی برای غذا دادن به خانواده هایشان زندگی می کردند. هرچند که آنها در سن فئودالی نبودند و همانطور که در بالا اشاره شد، تا 40 درصد از زمین متعلق به آنها بود، اما آنها هنوز هم با بسیاری از انواع مالیات ها بارور بودند. به رغم اینکه نان به عنوان اصلی ترین رژیم غذایی فرانسوی بود، آنها حتی نمی توانستند اجاق های نان خود را که فقط به اعضای کلاس نجیب تعلق دارند، داشته باشند. اگر شما متعلق به اشراف یا روحانیت نیستید، در شرایط بسیار سخت زندگی می کردید. بازرگانان و صنایع دستی (کارگران دستی). آنها طبقه کارگر هستند که بیشتر مالیات ها را در فرانسه پرداخت می کنند. در حالی که فقط کمتر از 3 درصد فرانسویها روحانی و نجیب بودند، عادیان 97 درصد از جمعیت را تشکیل می دادند. 90٪ آنها دهقانانی بودند که در سطوح معیشتی زندگی می کردند و فقط به اندازه کافی برای غذا دادن به خانواده هایشان زندگی می کردند. هرچند که آنها در سن فئودالی نبودند و همانطور که در بالا اشاره شد، تا 40 درصد از زمین متعلق به آنها بود، اما آنها هنوز هم با بسیاری از انواع مالیات ها بارور بودند. به رغم اینکه نان به عنوان اصلی ترین رژیم غذایی فرانسوی بود، آنها حتی نمی توانستند اجاق های نان خود را که فقط به اعضای کلاس نجیب تعلق دارند، داشته باشند. اگر شما متعلق به اشراف یا روحانیت نیستید، در شرایط بسیار سخت زندگی می کردید. بازرگانان و صنایع دستی (کارگران دستی). آنها طبقه کارگر هستند که بیشتر مالیات ها را در فرانسه پرداخت می کنند. در حالی که فقط کمتر از 3 درصد فرانسویها روحانی و نجیب بودند، عادیان 97 درصد از جمعیت را تشکیل می دادند. 90٪ آنها دهقانانی بودند که در سطوح معیشتی زندگی می کردند و فقط به اندازه کافی برای غذا دادن به خانواده هایشان زندگی می کردند. هرچند که آنها در سن فئودالی نبودند و همانطور که در بالا اشاره شد، تا 40 درصد از زمین متعلق به آنها بود، اما آنها هنوز هم با بسیاری از انواع مالیات ها بارور بودند. به رغم اینکه نان به عنوان اصلی ترین رژیم غذایی فرانسوی بود، آنها حتی نمی توانستند اجاق های نان خود را که فقط به اعضای کلاس نجیب تعلق دارند، داشته باشند. اگر شما متعلق به اشراف یا روحانیت نیستید، در شرایط بسیار سخت زندگی می کردید. در حالی که فقط کمتر از 3 درصد فرانسویها روحانی و نجیب بودند، عادیان 97 درصد از جمعیت را تشکیل می دادند. 90٪ آنها دهقانانی بودند که در سطوح معیشتی زندگی می کردند و فقط به اندازه کافی برای غذا دادن به خانواده هایشان زندگی می کردند. هرچند که آنها در سن فئودالی نبودند و همانطور که در بالا اشاره شد، تا 40 درصد از زمین متعلق به آنها بود، اما آنها هنوز هم با بسیاری از انواع مالیات ها بارور بودند. به رغم اینکه نان به عنوان اصلی ترین رژیم غذایی فرانسوی بود، آنها حتی نمی توانستند اجاق های نان خود را که فقط به اعضای کلاس نجیب تعلق دارند، داشته باشند. اگر شما متعلق به اشراف یا روحانیت نیستید، در شرایط بسیار سخت زندگی می کردید. در حالی که فقط کمتر از 3 درصد فرانسویها روحانی و نجیب بودند، عادیان 97 درصد از جمعیت را تشکیل می دادند. 90٪ آنها دهقانانی بودند که در سطوح معیشتی زندگی می کردند و فقط به اندازه کافی برای غذا دادن به خانواده هایشان زندگی می کردند. هرچند که آنها در سن فئودالی نبودند و همانطور که در بالا اشاره شد، تا 40 درصد از زمین متعلق به آنها بود، اما آنها هنوز هم با بسیاری از انواع مالیات ها بارور بودند. به رغم اینکه نان به عنوان اصلی ترین رژیم غذایی فرانسوی بود، آنها حتی نمی توانستند اجاق های نان خود را که فقط به اعضای کلاس نجیب تعلق دارند، داشته باشند. اگر شما متعلق به اشراف یا روحانیت نیستید، در شرایط بسیار سخت زندگی می کردید. هرچند که آنها در سن فئودالی نبودند و همانطور که در بالا اشاره شد، تا 40 درصد از زمین متعلق به آنها بود، اما آنها هنوز هم با بسیاری از انواع مالیات ها بارور بودند. به رغم اینکه نان به عنوان اصلی ترین رژیم غذایی فرانسوی بود، آنها حتی نمی توانستند اجاق های نان خود را که فقط به اعضای کلاس نجیب تعلق دارند، داشته باشند. اگر شما متعلق به اشراف یا روحانیت نیستید، در شرایط بسیار سخت زندگی می کردید. هرچند که آنها در سن فئودالی نبودند و همانطور که در بالا اشاره شد، تا 40 درصد از زمین متعلق به آنها بود، اما آنها هنوز هم با بسیاری از انواع مالیات ها بارور بودند. به رغم اینکه نان به عنوان اصلی ترین رژیم غذایی فرانسوی بود، آنها حتی نمی توانستند اجاق های نان خود را که فقط به اعضای کلاس نجیب تعلق دارند، داشته باشند. اگر شما متعلق به اشراف یا روحانیت نیستید، در شرایط بسیار سخت زندگی می کردید