RH بارنز ، در دایره المعارف بین المللی علوم اجتماعی و رفتاری ، 2001
اصطلاح ساختارگرایی و ساختارگرایی بعضی از نویسندگان اشاره به این موضوع ناشناخته بود، بعدها توسط برخی از آنها پذیرفته شد و دیگران آن را اجتناب کردند. لیچ نوشت: ( 1970 ، ص 9)، “من خودم یک بار یک دانش آموز از مالینوفسکی بود و من، در قلب، هنوز هم یک نقش گرا” حتی اگر من محدودیت های مالینوفسکی را تشخیص نام تجاری خود از نظریه است. گرچه گاهی اوقات از روشهای ساختاریستی لوی اشتراوس برای روشن ساختن ویژگی های خاص سیستم های فرهنگی خاص استفاده می کنم، شکاف بین موقعیت من و لوی اشتراوس بسیار گسترده است. در سیستم های سیاسی Highland Burma ( 1954 )، که لیچ بعدها به عنوان عقلگرا، یعنی سازگاری، بر خلاف کتاب بعدشپل الیا ( 1961 ) که او تجربی را مشخص می کند، یعنی عملکردگر (Leach 1976 ، ص 6)، لیچ می نویسد که با ساختار اجتماعی مخالف ، فرهنگ شکل و لباس “وضعیت اجتماعی” را فراهم می کند (Leach ، 1954 ، p 16). این دیدگاه ها او را از انتشار مواضع ساختاری شناسی کتاب مقدس (لیچ 1962 ) و نقاشی های میکل آنژ در سقف کاخ های سیتی (لیچ 1977 ) جلوگیری نمی کند. به نظر می رسد نگرش لیچ این است که ساختارگرایی یک تکنیک است که برای آن مفید است، به جای آنکه جنبشی که انسان شناسانهمیشه باید سفر کند احتمالا دوننت با او موافق بود. با توجه به خویشاوند شمال هندی در ارتباط با خویشاوندی در جنوب هند، دمانت ( 1966، ص 103) متوجه شد که شیوه های ساختارگرایانش که در جنوب سودمند بودند، در شمال از نظر تولید ناکارآمد یا حداقل تولیدی نبودند . می توان گفت که برخی از مردم سازمانی هستند و دیگران نمی توانند. شاید می توان گفت که موضوعات مفصلی ساختاری گرایانه و موضوعات غیر سازنده ای در مورد افراد خاص وجود دارد. البته معقول است که از هر فنآوری برای نشان دادن خود و ایجاد یک نتیجه استفاده شود.