هنرمندان

اگرچه اغلب مدرسه هنری نامیده می شوداز دوران رمانتیک فرانسه، نقاشان Barbizon تنها گاهی اوقات متحد شدند: روستای Barbizon در لبه جنگل Fontainebleau. باریتسون تنها سی و هفت کیلومتری جنوب غربی پاریس بود و هنوز نه کاملا حومه آن، مستعمره هنرمندان از دهه 1820 بود که در دهه 1870 رشد کرد. جنگل های قدیمی رشد (که در ابتدا به عنوان قلمرو شکار برای پادشاه حفظ شده بود) طیف وسیعی از نقاشی های تصویری از بلوط های باستانی و سنگ های سنگین را به مناطق خشکی شنی ارائه دادند. Jean-Baptiste-Camille Corot (1775-1875) و برخی از پیروانش در ابتدا در اوایل دهه 1820 کار خود را آغاز کردند. پس از مهمان نوازی و اقتصادی Auberge گان در سال 1824 درهای خود را باز کرد، جامعه فمینیسم فصلی هر ساله از تعداد زیادی از پاریس گریخت.با این حال، تعداد اندکی از هنرمندان مرتبط با Barbizon برای مدت طولانی آنجا ماندند؛ بسیاری از آنها فقط برای یک فصل گذراندند.هنگامی که خط قطار از پاریس در سال 1849 به فونتایبلو گسترش یافت، مستعمره هنرمندان به بازدیدکنندگان شهر باز می گردد که هنرمندان شکایت می کنند که تقریبا حومه پاریس شده است. در اواسط دهه 1850، نقاشان و گردشگران که به دنبال آنها بودند، بخش مهمی از اقتصاد محلی بودند که جشنواره روز سنت باریبوز از زمستان تا اواخر بهار تغییر کرد و به یک نمایش بزرگ در مقیاس تبدیل شد.

د، جامعه هنری در باربیون شهرت جایگزینی برای سنت ایتالیایی را که در هنرهای اکول دزهای هنر تدریس شده بود؛ به همین ترتیب، یک قطعه بین المللی هنرمندان مانند نقاشان آمریکایی ویلیام بابکاک (1899-1826) و ویلیام موریس هانت (1824-1879)، که خرید نقاشیهای باربیسون توسط جمعآوریگران آمریکایی را تشویق کردند، جذب کرد. در دهه 1860، طراحان جوان ژان فریدرز بازیلی (1841-1870) و کلود مان(1826-1940) (که بعدها امپرسیونیست برجسته خواهد بود) تابستان را دور از آموزش علمی خود، نقاشی در جنگل Fontainebleau. مستعمره های هنرمندان پس از 1850 در بسیاری از شهرهای نزدیک مانند Marlotte، خانه هنری Murger (1861-1822) به نمایش درآمدند. برادران رمان نویس ادموند گونکورت (1822-1896) و ژول د گنکورت (1830-1870) هر دو از مارلووته و Barbizon در دهه 1860 در حال انجام تحقیقات برای رمان خود از زندگی هنرمندان بوهمیا، مانیت سلیمان . پس از 1870، باربیون تبدیل به یک مکان تعطیلات شیک و شهر آبگرم شد.

نقاشی ها

نقاشان


کار مناظر قرن هفدهم هلند و آثار هنری زرق و برق، هنرمند بریتانیایی جان پاسبان (1737-1876) بسیار تاثیر گذار بودند. با توجه به نوآوری در مواد هنرمندان، یعنی اختراع اختراع نقره ای قابل حمل و بازاریابی رنگ روغن در لوله های فلزی، هنرمند می تواند از طبیعت راحت تر از هر زمان دیگری کار کند. به طور معمول، نقاشی های چشم انداز Barbizon، تاثیری از حسگر بصری نوری را قبل از طبیعت می گذارند؛ چنین طراوت ناخوشایندی نتیجه رنگ آمیزی در خارج از درون و در محل بود. این رویکرد جدید هوا پیلین، معکوس ارزش هایی بود که در آن پاسخ شخصی و ذهنی به طبیعت اولویت بیش از منظر ایده آل شد و پس از آن توسط هنرهای اکول داو هنرهای مدرن مطرح شده در جایزه ی تاریخینقاشی چشم انداز ( paysage historique) اگر چه نقاشی باربیان در این طرح، رادیکال بود، پاسخ های نقاشی به طبیعت به عنوان کارهای پایان یافته نمایش داده شد، که از دید مستقیم چشم انداز در رشته های منظر قرن هفدهم ریشه دارد. چیزی که جدید بود تغییر پیش فرض بود: چیزی که قبلا فقط تمرین جمع آوری دیدگاه های طبیعی با هدف بازسازی و آرمان سازی در استودیو بود به خودی خود پایان یافت. طبیعت، که قبلا یک زمینه هنری برای فعالیت های انسانی بود، به مرحله مرکز حرکت کرد. و این چشم انداز فرانسوی، نزدیک پاریس بود و نه مانند بلندپایه آلپ ها و نه به طور معمول زیبا مانند حومه رم، که در حال حاضر تمرکز است. داخلی جنگل یک عضو اصلی از هنرمندان Barbizon بود؛ بر خلاف فرمت چشم انداز کلاسیک که اشکال طبیعی را به عنوان نهاد های تعریف شده نشان می دهد، اطمینان از یک ویسات به معنای غرق شدن حس های بیننده در طبیعت است. نقاشی باربیون یک نمونه مهم برای سبک امپرسیونیستی است که در اواخر دهه 1860 ظهور کرد؛ هنرمندان جوان را تشویق کرد تا به صورت آزادانه و به سرعت در خارج از خانه، از احساس بصری چشم انداز فرانسوی و نه از مفهوم ایده آل هنر استفاده کنند.

انتقاد و پذیرش

م نشان داده شده است. گاهی اوقات از یکی دیگر، این نقاشان از فضای داخلی جنگل، روشنایی های بیرحمانه و صحنه های روستایی فروتن با هم به عنوان “مدرسه 1830” گروه بندی می شد. در اواسط قرن، هر منتقد، یک شخصیت برجسته دیگر از این مدرسه مبتنی بر منظر را پیشنهاد کرد و هرکدام به منظور تعریف واژگان واژهای خود تلاش کرد. با این حال، برخی از تقاطعات در میان به اصطلاح Barbizonnières وجود دارد: بسیاری از این مردان خاطرات جوانان از انقلاب ژوئیهاز سال 1830 و انقلاب سال 1848 به عنوان بزرگسالان بود. آنها در جنبش های رمانتیک و واقع گرایانه پاهای خود را داشتند و تنها با تعهد خود به چشم انداز فرانسوی و مخالفت خود با تسلط کلاسیک که آکادمی هنوز در سالن ها بود، به عنوان یک گروه پیوست.

صنعتگران و دیگر بورژوازی هایی که تازه متولد شده اند، به طرز جادویی، نقاشیهای باربیس را با شور و شوق خریداری کردند. بر خلاف نقاشی تاریخی در مقیاس وسیع، این نقاشی ها به طور معمول نقاشی های ارزان قیمت، لذت بخش و مناسب برای دکور آپارتمان شهری هستند. نمایندگی مجاز و فروش هنری با موفقیت نقاشی باربیون را به عنوان یک هنر هنری دموکراتیک عرضه کرد که بدون آموزش عالی امکان پذیر بود. دیدگاه دلتنگانه آن به طبیعت و دهقانان فرانسوی با ذهنیت شهری ساخته شده است که از غرق شدن هنرمندان در طبیعت قدردانی می کند.

هنرمندان

د)، یک نقاش فاقد فضایهمچنین در دهه 1830 وارد ژول دوپرا (1811-1889) و تئودور روسو (1897-1867) بود، که مانند دیاز، موتیف های چشم انداز خود را در میان بلوط های باستانی و تخته سنگ های بزرگ جنگل Fontainebleau یافتند. کنت تروئون (1865-1810) نیز در میان این گروه اولیه در جنگل بود و بعدا به عنوان یک متخصص در نقاشی ژانر حیوانی تبدیل شد، همانطور که چارلز امیل ژاک (1813-1894) در سالجاری و پرورش دهندگان جوجه های نژاد پرست بود. سبک نقاشی Charles-François Daubigny (1887-1878) با این گروه ارتباط نزدیکی دارد، گرچه او ترجیح می دهد نقاشی های خود را در امتداد رودخانه یوس بگذارد و او را در شهر اوورس-اویز بنا نهاد. بر خلاف امپرسیونیستهای بعدی، این گروه گروهی نیست که کافه ها را ملاقات کرده یا کار خود را جدا از سالن رسمی نشان داده اند. بعضی نقاشی ها کنار هم قرار گرفته اند، و بسیاری از این هنرمندان تا حدی فراگیر، دوستی های قوی ایجاد کرده اند.

هنرمندان با تحسین برانگیزترین هنرمندان سال نو نقاشی های او بودند. روسو بسیاری از تابستان و دهه گذشته زندگی خود را در آنجا سپری کرد؛ Jean-François Millet (1875-1814) در سال 1849 وارد فرار از وبا شد که پاشنه پاشنه انقلاب 1848 را پاریس نابود کرد. روسو به عنوان “یکی از بزرگترین مخالفان” شناخته می شد؛ چرا که نقاشی های تیره و نقاشی او به طور مداوم از بین رفته بود از سال 1836 تا 1841 هیئت های سالن سالن های کلاسیک گرا است. تکنیک های ناخوشایند چند لایه رنگدانه ها و لاک الکل باعث شده است که بسیاری از منظره های آن به طور مداوم تیره شود. پس از انقلاب سال 1848، موضع بی رحمانه توسط نقاشان باربینس بر خلاف ایده محافظه کارانه نرم افزاری که آکادمی به عنوان زیبایی شناسی جمهوری خواه و ضد اقتدارگرایانه مورد استفاده قرار می داد، به چشم می خورد. در جمهوری دومین دوره کوتاه مدت (1848-1852)


ب بود. احساسات بوم شناختی روسو پیش از زمان خود بود: از

خاطرات میلل در دوران کودکی خود در نرماندی ساحلی، بسیاری از تصاویر روستایی خود را، مانندThe Sower (1850)، به تصویر کشیده است. بیوگرافی محبوب قرن نوزدهم او را به عنوان یک “دهقان واقعی” Barbizon جشن گرفت که با تماس واقعی با زندگی روستایی روبرو شد. ابتدا نقاش شکل، پس از نقل مکان از پاریس به Barbizon در سال 1849 ارزن متمرکز بر دهقانان فرانسوی است. گرچه فقدان و تقوا در جوانی او با متصدیان قرن نوزدهم بسیار زیاد بود، میللت علاقه ای مستمر و آگاهانه به تصویربرداری آیین های کار فصلی روستایی داشت. ارزن به ندرت از مدل ها و یا در چشم انداز کار می کرد، ترجیح می دهد که نقاشی های خود را اصلاح کند تا زمانی که ماهیت ژست بدن را به دست آورده باشد. بسیاری از منتقدان به کلاسیکایی که ترکیبات او را پایه گذاری کرده است اشاره کرده اند.Gleaners (1857)، به نظر می رسید که نگرش او گاهی اوقات دلتنگ، گاهی اوقات متضاد با تغییراتی که دهقانان در معرض کمبود جمعیت روستایی و به طور فزاینده مکانیسم فعالیت های کشاورزی بودند. ارزن، تفسیرهای سیاسی از نقاشی هایش را انکار کرد، اما هنوز کارهای تولیدی را آغاز کرد که الهام بخش خواندن سوسیالیستی در مورد وضعیت بد دهی دهقانان فقیر بود. در مورد مرد با حجره(1862)، ارزن یک دیدگاه غریبانه از پیوند دهقانان به خاک اعلام کرد. مثلا روسو، ارزن توسط منتقدان هنر چپ مانند Théophile Thoré (1807-1869) پشتیبانی می شد، و آنها “خشونت” واقعی را برای احیای هنر در فرانسه پیدا کردند. مرگ ارزن در سال 1875 و پیروزی بعد از آن به عنوان یک هنرمند دهقانی بسیاری از هنرمندان جوان را تشویق کرد تا زیارت باربیون را برگزار کنند و زمینه های روستایی را در مستعمره های دیگر هنرمندان که در سراسر اروپا تاسیس می شدند، جستجو کنند.

 

ویژگی سبک مینیاتور هندی